وقتش!

سرماخوردم،
می دونم چرا و چی شد که مریض شدم،
اما نمی دونم چرا بهتر شدنی در کار نیست،
اگه اون شب از اینکه نکنه شب های بعدش دلمون برای آغوش همدیگه تنگ بشه نترسیده بودم و راحت میونه ی سینه ام جات داده بودم شاید حالا مریض نبودم،
اما،
اما می دونم حتی اگه به آغوشت گرفته بودم هم حالا حالم چیزی کم از دلتنگی و درد و تب فعلی نمیشد.

بهنام

بهشت ذهن!

این چند سالی که از عمرم میگذره ، هر وقت از شهری که در اون سکونت دارم خارج میشم و  جایی میرم، برای بازگشت دورباره به اون شدید مشکل دارم !
فکر میکنم حق داشته باشم که منی که با تفاوتهای ظاهری و اخلاقی بزرگ شدم و  زندگی کردم ، در یک محیط کوچیک نتونم دوام بیارم.
برای همینه که همیشه در ورودی شهر اشک هام جاری میشه.
همیشه از بازگشت یه حس دلتنگی و تنفر داشتم
اما این بار اشک هام دلیل دیگه ایی داشت.
دلیلش بودن تو بود بهنام
بودن تو توی اون شهر یعنی دقیقا همون چیزی که همیشه بهش ااعتقاد داشتم

و اونم اینه :
میشه توی جهنم ، بهشت رو تصور کرد
!

بهنام 2

فکر میکنم بهم حق بدی!

حق بدی که نخوام جوری ببینمت که دوست ندارم!

بهم حق میدی که نخوام اشک هات رو ببینم ؟

بهم حق میدی که دوست نداشته باشم تنها کسی رو که توی این دنیا برام مونده گریون نبینم ؟

بهنام خودت خوب میدونی که اینجا تنهای تنهام.

هیچ کس دیگه توی این دنیا نیست

به جز خودت و یه فرشته مهربون

نمیخوام تکیه گاهم رو اذیت کنم

نمیخوام در حقش ظلم کنم.

دوستت دارم

بهنام …

بهت حق میدم که شاکی باشی

بهت حق میدم که این مدت گذشته از من آزرده بشی

باور کن ، به صداقت این رابطه قسم که اصلا قصد آزارت رو نداشتم و تمامی اینا عمدی نبود

معذرت میخوام اگه ناراحتت کردم

معذرت میخوام اگه حس بدی داشتی.

عاشقتم

زور؟!

زور زدن که نیاز نداره!
صبح برای بیدار کردن بی افتون
تفاوت نمیکنه یه بی اف هرکول یا باربی یا …
اصلا زور زدن نیاز نداره!
یه بوس روی گونه اش
یکم نوازش
بیدارش که میکنه هیچ
تمام روزتون رو هم میسازه
به چی! قسم که اینها لوس بودن نیست
این نکات ریز فقط برای فیلم های فانتزی نیست
برای خیلی ها همین نکات ریزه که زندگیه و آرزو!

بهنام

کاش

می دونم خیلی خودخواهیه،
می دونم خیلی لوس بودنه،
می دونم شاید حتی قدر نشناسی بدونیش،
اما
کاش امشب به جای پاشو برو، یک بار به تعارف!، گفته بودی پاشو بریم.

بهنام

زندگی یعنی

گاهی حرف هامون رو میخوریم و ناگفته باقی میذاریم
گاهی عصبانی بیانشون می کنیم
گاهی با حرفامون همدیگه رو دلخور می کنیم
گاهی از اینکه حرفامون رو کس دیگه ای هم شنیده شاکی میشیم
گاهی با حرف هامون همدیگه رو آروم می کنیم
گاهی …
زندگی یعنی …

بهنام

حسادت، بغض

اینجا، کنج اتاق، کز کرده و آروم
گاهی با اشک
گاهی با جیغ
هیچ کس تو خونه نمیگه چته
رسما دیوونه ام حساب میکنن.
با آرام بخش که خوابم برد، بازم با جیغ از خواب پریدم
قرارمون این بود اینجا راحت باشیم
زندگی ( رابطه ) همش قربون هم رفتن که نیست
بالا پایین داره
یه روزی تو توی صورت من وامیستی و میگی وقتی با فلانی رفیق! بودم …
یه روزی منم حق دارم کز کنم و جیغ بزنم و به تو که رسیدم جیک نزنم که دارم از حسودی میمرم!
حسودی به اونی که از راه نرسیده حق داره ( شاید هم شانس! ) که توی یه روز سفری! همسفرت باشه در عین اینکه من بعد از چند سال هنوز یه سفر غیر کاری نتونسته باشم باهات باشم.
حتی حسودی به خودت که انقدر راحت برای همه برنامه داری حتی برای من!

بهنام

یه حرفایی همیشه هست که از عمق نگاه پیداست …

این شب ها
بعد از باشگاه
خونه شما
آغوش تو
و نیمه شب هایی که بی تو با فریاد از خواب پریدم

شکر
بابت داشتنت
بابت تک تک لحظاتی
که آغوشم گرفتی
که اشک هام رو پاک کردی
که آروم ام کردی

که گذاشتی آرومت کنم
حتی برای دوستت دارم هایی که جدیدا به آی لاو یو می گی!

عزیزم
نمی دونم شب های دیگه رو چه باید کنم
شب هایی که به هر دلیلی حتی یه ماموریت ساده کاری نتونم به آغوشت بکشم

از همین نمی دونم ها،
دیدی چقدر ساده بغض می کنم؟!
دیدی جدیدا چقدر ساده اشکم جاری میشه؟!

حتی اینجا هم نمی دونم چطور باید بگم که چی به سرم اومده
به سرم اوردی
به سرت اوردم
پس کو می گفتن بعد یه مدت رابطه میشه عادت؟!
مدتش چقدره؟!
ته دوست داشتن کجاست؟!

سوگند به شبی که با داد از درد جسمی از خواب پریدم و به جای فکری برای درمون از اینکه نمی تونستم پیشت باشم تا مثل همیشه یه جوری تسکینم بدی گریه ام گرفته بود،
سوگند به شب هایی که کنارت از خستگی خوابم برد و نزدیک های صبح با حس گناه اینکه نکنه بهت بی توجه یا کم توجه شدم از خواب پریدم و عصبانی که چرا چند ساعت کنارت بی خیال! خوابیدم …
سوگند به لبهای همیشه یخ کرده ات.
سوگند به تک تک قدم هایی که برای رسیدن به محل کارم بر می داری با اینکه می دونم هنوزم خجالت می کشی،
سوگند به تمام دردسرها و تیکه کنایه هایی که بابت با من بودن کشیدی و شنیدی.

بهنام

نقاشی یعنی

نقاشی یعنی گشتن و رنگ چشات رو توی صورت یکی دیگه گیر اوردن و تجسم کردنت
نقاشی یعنی رنگ پوستت رو تن یکی دیگه دیدن و تجسم کردنت
نقاشی یعنی مدل موهات رو …
نقاشی یعنی …
نقاشی یعنی ساعت های باشگاه و پیدا نکردنت یکجا!

بهنام